نیمکت های پارک، صبح های خیلی زود که هنوز پارک خالی ست، جای نشَستن ندارد؛ شده تختِ خواب کارتُن خواب ها…
زمستان ها چه کار می کُنند خدایا؟
گاه دَردها دُرد اَند، خیلی تلخ اَند
نیمکت های پارک، صبح های خیلی زود که هنوز پارک خالی ست، جای نشَستن ندارد؛ شده تختِ خواب کارتُن خواب ها…
زمستان ها چه کار می کُنند خدایا؟