من، شنبه را روزه میگیرم.
اگرچه این حرکت فردی ست، امّا بد نیست شکل جمعی به خود بگیرد. طبیعتن امکان برقراری مجالس سَحَری نیست امّا میتوان افطار را دور ِ هم بَرگزار کرد. اگر جلوی اوین باشیم که چه بهتَر، اگر هم نشد با هم به یک کلّهپزی یا سفرهخانه یا کافه یا رستوران برویم و آنجا افطار کُنیم، اینجوری بقیه هم میفهمند به مناسبتی، همه شنبه را روزه گرفتهاَند. بَعد میآیند میپرسند: «چرا همه روزه گرفتهاَند؟ مگه ماه رمضون شده؟» و ما جواب میدهیم: «17 زندانی سیاسی حدود دو هفته است اعتصاب غذا کردهاَند و خانوادههای ِ شان هم در همبستهگی با آنها اعتصاب غذا کردهاَند. ما هم اِم روز برای نشان دادن همراهی ِ مان روزه گرفتهایم و الآن میخواهیم افطار کُنیم».
بَعد چهقدر حرکت اثرگذارتَر میشود، همه میفهمند چه اتّفاقی دارد میافتد و همین، بزرگترین ترس حکومت است و ترس، برادر ِ مرگ است.